یکی از ادله عقلی شیعه بر امامت بلافصل امیرالمومنین(علیهالسلام) غیر از نصوصی که در این باره از قرآن کریم و احادیث پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) وارد شده است، افضلیت حضرت بر سایر صحابه است، یعنی چون حضرت در علم، تقوا، درایت، شجاعت و ... سرآمد صحابه بود، به مقام امامت سزاوارتر بود از کسانیکه در این مقام قرار گرفتند.
یعنی اگر بر فرض بپذیریم که هیچ سند و مدرکی دال بر امامت و خلافت حضرت وجود ندارد، همین که حضرت در فضائل و ویژگیهای درونی بر تمام صحابه برتری داشته است، بهترین دلیل برای امامت و مقدم شدن ایشان بر دیگران است.
یکی از اوصاف حضرت که به اعتراف دوست و دشمن برتر از تمام صحابه و یاران پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) بود، علم و دانش حضرت و احاطه ایشان به عقاید و احکام الهی بوده است. بدون شک پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) تنها راجع به امیرالمومنین(علیهالسلام) فرمودند: ««انا مدینه العلم و علی بابها»[1] که بزرگترین و بهترین دلیل برتری علمی حضرت بر سایر صحابه میباشد.
در اینجا داستانی را نقل میکنیم که به راحتی دال بر علم و دانش وسیع حضرت، حتی علم به تورات و انجیل است و جهل و نادانی دیگران را میرساند که بر اریکه قدرت تکیه زدند و حضرت را از حق مسلم خود کنار زدند؛ در تاریخ نقل شده: «برخی از علماى یهود، نزد خلیفه اول آمدند و به او گفتند: «تو خلیفه پیغمبر این امّت هستى؟» او گفت: آرى!
عالم یهودی گفت: «در کتاب تورات ما آمده است: جانشین پیامبر در هر امتی، داناترین فرد امت اوست. اینک از تو سوال میکنم: خدا در کجاست؟ در آسمان است، یا در زمین؟
خلیفه اول گفت: خدا در آسمان و بر فراز عرش است.
عالم یهودى گفت: «بنا بر این گفتار، زمین از او خالى خواهد بود، و نیز بنا بر این گفتار، خدا در مکانى هست، و در مکان دیگری نیست.
خلیفه اول گفت: «این کلام، گفتار مردمان زندیق است، از نزد من دور شو، و گرنه تو را مىکشم». عالم یهودى با تعجّب تمام، در حالیکه اسلام را مسخره مىکرد، بازگشت.
در بین راه امیرالمومنین(علیهالسلام) به او برخورد کرد و به او رو کرد و فرمود: اى مرد یهودى، سؤال تو را دانستم و جوابى را که به تو داده شد را نیز میدانم، ولیکن ما مىگوییم: «حقّا و تحقیقا خداى(عزوجل) مکان و ظرف را براى موجودات آفرید، پس نمىتواند خودش داراى ظرف و مکان باشد، و خداوند بزرگتر و اجل است از آنکه مکانى بتواند او را در بر گیرد؛ او در هر مکانى است بدون آنکه با آن مکان تماس داشته باشد، و یا در مجاورت آن قرار گیرد. علم خداوند احاطه دارد به تمام موجوداتى که در مکانها قرار دارند، و هیچیک از آن موجودات از تدبیر و اراده خداوند خالى نیستند».
آنگاه امیرالمومنین به آن مرد فرمود: «اینک برای تو از کتب خود شما مطالبی نقل میکنم که این حرف من را تایید میکند، اگر بگویم و تصدیق کردی، به اسلام ایمان میآوری؟».
مرد یهودى گفت: آرى.
حضرت فرمود: آیا در کتاب شما این نقل وجود ندارد؟ «موسى بن عمران(علیهالسلام) روزى نشسته بود که ناگاه فرشتهاى از جانب مشرق آمد، حضرت موسى به او گفت: از کجا آمدهاى؟ او گفت: از نزد خداوند(عزوجل). پس از آن، فرشتهاى از جانب مغرب آمد، حضرت موسى به او گفت: از کجا آمدهاى؟ او نیز گفت: از نزد خداوند(عزوجل). سپس فرشتهاى آمد، و گفت: من از آسمان هفتم، از نزد خداوند(عزوجل) آمدهام، و پس از آن نیز فرشتهی دیگرى آمد، و گفت: من از هفتمین درجه زیرین زمین، از نزد خداوند(عزوجل) آمدهام. در این حال موسى(علیه السلام) گفت: «سبحان من لا یخلو منه مکان و لا یکون من مکان أقرب من مکان: پاک و منزّه است آنکه مکانى از او خالى نیست، و نسبت به مکانى، نزدیکتر از مکان دیگر نیست».
عالم یهودى گفت: شهادت مىدهم که این مطلب حق است و بس، و شهادت مىدهم که تو به مقام خلافت و جانشینى پیغمبرت سزاوارتر هستی از این مردی که بر خلافت استیلآء پیدا کرده است.[1]
همانطور که در این روایت ملاحظه نمودید، این مرد یهودی نیز گواهی داد امیرالمومنین(علیهالسلام) برای خلافت پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) صلاحیت بیشتری دارد و اولی است نسبت به این مقام، از ابوبکری که هیچ علمی و دانشی نداشت. البته این دلیل کاملا عقل پسند است که همیشه و در همهجا وقتی میخواهند رهبر و حاکم انتخاب کنند، بهترین شخص و لایقترین شخص را انتخاب میکنند، یعنی کسی که از حیث اوصاف و ویژگیهای درونی بهتر و بافضیلتتر از دیگران باشد و به گواه تاریخ و حتی اعتراف علمای اهل سنت، امیرالمومنین(علیهالسلام) برتر از خلیفه اول بود، پس به مقام امامت و خلافت پیامبر عظیم الشان السلام(صلیاللهعلیهوآله) سزاوارتر بود.
قضاوت در این زمینه را به عقلهای بیدار و جویای حق میسپاریم.
------------------------------------------------------------
پینوشت
[1]. وسائلالشیعه، ص27، ص 34.
[2]. الارشاد، شیخ مفید، ج 1، ص 201.